اینم یکی دیگه از داستان ها
سلام.
امروز مـیخوام یـه داستان بگم برمـیگرده بـه پارسال همـین موقع ها.
من خودم 19 سالم هست و حس اسلیو بودن و دارم و از بچگی دوشت داشتم ی خانم ها باشم و بهشون خدمت کنم اما هیچ ارباب من نمـیشد و کلا تو ایران پیدا نکردم یـا جن.. برده توالت زن دایی شدم بودن و پول مـیگرفتن و … کـه اسم خودشتون و گزاشته بودن به منظور همـین تصمـیم گرفتم این حس و به ای عادی بگم شاید خوششون بیـاد و بشن من.
پارسال تابستان بود کـه من تو اینترنت با یـه 17 ساله بـه نام نرگس اشنا شدم بعد از کلی مخ زدن و شماره گرفتن یـه روز گفتم تو چیزی از و فوت فتیش و …. برده توالت زن دایی شدم مـیدونی؟گفت نـه و گیر کـه بگو منم بـه 1000 بد بختی نگفتم و یـه روز تو نت با یـه ایدی دیگه پی ام دادم و گفتم من این حس ودارم و اینجوریـه و کامل با چند که تا سایت و عبراش توضیح دادم اینم گفت یعنی چی؟احترام ادم ها خیلی بیشتر از اینـه کـه بخوای ی من شی و …. منم گفتم نـه شما ارباب من هستید و و اول خجالت مـیکشید و مـیگفت نـه کـه من سیریش شدم و گفتم من عاشق این هستم بـه عنوان سگ بـه شما خدمت کنم و پاتون وب و …….. کـه اونم گفت اتفاقا پام خیلی بو مـیگیره و من گفتم عاشق همون بو هستم و نیمزارم یـه زره اون هدر بره و …………..
خلاصه بعد اینکه از این حس خوشش امد بهش گفتم کی هستم و …. کـه یـه مدت باهام قهر بود کـه با سیریش شدن من اشتی کرد و قرار شد من یـه جا گیر بیـارم این حس و امتحان کنـه منم چند که تا بلاگ معرفی کردم کـه داستان داشت مثل فوت اسنیفر یـا ی مغرور و بره بخونـه یـه ذره وارد شـه مکان و گیر اوردم و گفت بـه شرتی مـیاد کـه کل مدت دست و پای من بسته باشـه!قبول کردم . قرار شد فردا بعد ظهر برم دنبالش و با خودم طناب و قلاده و شمع و چسب و …. بـه برم و بریم.
فردا رفتم دنبالش تو ماشین همش مـی خندید و مـیگفت خاک تو سرت دهنت صافه کل اینکارارو کـه تو بلاگا بود باهات مـیکنم منم مـیگفتم شما اربابید و من مثل چرکانگشت پاتونم و مـیخندید و تو چشاش یـه برق خاصی مـیزد و منم خوشحال چون واقعا دوسش داشتم و الانم بـه ارزوی چندین و چند سالم داشتم مـی رسیدم کـه اون چیزی نبود جز خدمت بـه نرگس وقتی رسیدیم رفت تو مانتوش و دراورد و انداخت رو سرم و و رفت رو مبل نشست و گفت خوب اول برو شو و طناب و بیـار.
منم رفتم لباس های خانم و اویزون کردم و شدم و طناب ورداشتم و رفتم و گفت مگه وارد نیستی کدام سگی جلو اربابش وایمـیسه؟منم سریع حالت سگی گرفتم و گفت دیگه حق حرف زدنم نداری و هر جا لازم باشـه بهت مـیگم حرف بزنی و من و دیگه ارباب صدا مـیزنی حالا دستات و بیـار جلو و دست و پای من و محکم بست و گفت خوب حالا شد.
بعد پاشونو کـه تو یـه صندل صورتی برق مـیزد با یـه لاک صورتی ناز انداختن رو اون یکی پاشون و گفتن یـالا سگ خوب بخواب زیر پام و کف کفشم و فقط بوس کن.منم کـه به ارزوم رسیده بودم و همـیشـه ارزوی همچین لحظه و داشتم سریع خوابیدم زیر پاشون و کف کفششون و تند تند بوس کردم مزه خاک و حس مـیکردم اما خاک کفش ارباب بود با علاقه بوش مـیکردم که تا پاشون و بلند و اون یکی پاشون و گزاشتن رو صورتم و باز من شروع کردم بـه بوس کـه بعد پاشون و ورداشتن و یـه توف گنده انداختن رو صورتم و با کفش ش بـه کل صورتم و شروع خندیدن و گفتن خوب حالا برو قلادت و برو بیـار بـه بندم.منم سریع پا شدم و قلادم و اوردم و ارباب بست گردنم و گفت خوب حالا دماغت و کنانگشتای پام و حسابی بو کم منم دماغم و کردمانگشت پای خانوم و شروع کردم نفس کشیدن کـه ارباب داد زدن صدای نفس کشیدنت نمـیاد و من بلند نفس عمـیق مـیکشیدم و بعد گفتن خوب حالا دونـه دونـه از انگشتای پام بیـا بالا و شروع کن و بوس .منم سریع اطاعت کردم و پاهای پرستیدنی خانم کـه تو صندل برق مـیزد و من و عاشق خودش کرده و بوس مـی کردم پای خانوم بوی خیلی خوبی مـی داد و معلوم بود تازه اون پاهای پرستیدنیشون و شستن بعد از یـه مدتی گفتن خوب خیلی هوس خر سواری کردم یـالا خر احمق منم سریع جلوی ارباب مثل خر شدم وسرورم سوار من شدن و قلادم و گرفتن دستشون و کشیدن و هم زمان یـه لگد محکم با جفت پاشون زدن و پهلوم و گفتن را بیفت حیوان.یـه لحظه خیلی دردم گرفته بود و گردنمم همـینطور داشت با قلاده کشیده مـیشد اما سریع اطاعت کردم و راه افتادم اربابم همـینطور مـی خندیدن و و محکم و پاشون ضربه مـی زدن بـه پهلوم و مـیگفتن تندتر حیوون. بعد گفتن ناهار پیتزاو همـینطور کـه سوار من بودن زنگ زدن سفارش پیتزا و کلی مخلفات از من پول گرفتن و گفتن برو تو یـه اتاق کـه تخت داشته باشـه یـالا حیوون منم سریع اطاعت کردم و رفتم سمت اتاقی کـه تخت داشت و خانوم پیـاده شدن و نشستن رو تخت وگفتن یـالا گمشو طناب و بیـار منم سریع اطاعت کردم و طناب و اوردم کـه خانم پاشودن و گفتن خوب حالا دراز بکش و منم دراز کشیدم و خانوم امدن رو تخت و من و بستن بـه تخت و وایسادن رو ی من و اول با صندلشون با ک..م بازی و خندیدن و بعد زیر پاشون ک..رم و له و داد زدن وای بـه حالت صدات درون بیـادبعد از 5 دقیقه کـه همـینطور رو ک..ر من بودن امدن رو سینم و صندلشون و در اوردن و انداختن رو ک..ر من و بعد شروع پ رو های من و بعد امدن رو صورت من و مـی خندیدن و بعد با شصت پریستیدنی پاشون بان بازی و بعد گفتن زبونتو بیـاربیرون مـیخوام له له بزنی واسه پام من زبون و اوردم بیرون کـه خانم کل کف پای زیباشون و کشیدن رو زبونم منم داشت لذت مـیبردم و با اشتیـاق مزه ی پای خانوم و حس مـیکردم اولین بار بود مزه ی اون پاهای زیبا و حس مـیکردم کـه خانوم اون یکی پاشونم کشیدن رو زبونم و بعد افتادن رو شکمم کـه من یـه اخی گفتم کخ با پا زدن تو سرم و شروع خندیدن بعد دونـه دونـه انگشتای زیبای پاشون و مـی تو دهنم و مـی گفتن مـیک بزن سگ خوب و انگشتاشون و مـی تو دهنم و منم که تا مـی تونستم مـیک مـیزدم که ارباب بلند شدن و ازادم و گفتن برو تدارک ناهار و به بین کـه الان مـیاد.منم سریع رفتم اشپزخانـه و مـیز و مرتب کردم کـه زنگ زدن خواستم برم درون و باز کنم کـه خانوم گفت بشین سر جات بابا کدام سگی درون و باز مـیکنـه تازه اگه م باشـه و زدن زیر خنده و در و باز و غذا و تحویل گرفتن و گفتن خوب خرم کو؟منم سریع رفتم جلوشون و محکم زدن تو شیکمم کـه از این بـه بعد نباید صدات کنم و سوارم شدن و رفتیم نزدیک مـیز ناهار خوری کـه خانم پیـاده شدن و من صندلی و کشیدم کنار و خانوم نشستن و به من گفتن بشین بغل مـیز لبتو بزار رو پام و اروم بوس کن که من اطاعت کردم و لبم و گزاشتم رو پای خانم و شروع کردم بوسیدن پاهای خانم کـه خانم گفتن خوب حالا مـی تونی حرف بزنی.غذا مـیخوای؟منم سریع جواب دادم اگه لطف کنین بله سرورم.که گفتن خوب بعد التماس کن شاید دلم بـه حالت سوخت منم شروع کردم التماس کـه ارباب یـه ذره بـه سگتون غذا بدید و ….. کـه یـه لقمـه پیتزا جویدن و توف جلوم بعد یـه خرده نوشابه ریختن روش و با یـه تفم تزئین ش و گفتن دیگه زر نمـیزنی و غذاتو کوفت کن کـه من سریع شروع کردم خوردن غذا و کامل کف زمـین وزدم و تمـیز کردم و بعد پای اربابم و به خاطر تشکر بوس کردم و که بعد دوباره لبم و چسبوندم بـه پای خانم و شروع کردم بوسیدن وای چه لذتی داشت بوسیدن پاهای سرورم کـه پاشون و گزاشتن رو سرم و و سوارم شدنو محکم کوبیدن بـه پهلوم و گفتن مبل منم سریع اطاعت کردم و رفتم سمت مبل کـه خانوم پیـاده شدن و نشستن رو مبل و گفتن حالا نوبت بازیـه و باید من و سر گرم کنی بازیش اینجوریـه کـه من یـه کلمـه مـیگم و تو شروع مـیکنی درباره من کـه اربابتم و تویـه کره خر جمله مـیگی مواظب باش کـه زود بگی وگرنـه بعد تنبیـه مـیشی تنبیـهتم هم بدنیـه هم اینکه دیگه تا اخر عمرت اربابت و نمـیبینی بعد حواست باشـه و شروع .اولین کلمـه گوه بود کـه من گفتم من گوه اربابم هستم و افتخار مـی کنم.بعدی سگ کثیف و …… کـه خانم مـی خندیدن و مـی گفتن خاک تو سرت و بعد گفتن من کلاس دارم و باید برم بدو اماده شو.من سریع اماده شدم و امدم جلو ارباب کـه گفتن برو صندلم و بیـار پام کن و منم سریع اوردم و جلوی پای خانوم گزاشتم و پای خانم و با احترام بلند کردم و درون صندل گزاشتم و بعد اون یکی صندل و ادای احترام کردم و پای خانم و بوسیدم و خانم بلند شدن و گفتن جای پام و تا دم درون به بوس و منم همـینکار و کردم و دم درون خانم گفتن بسه دیگه پاشو و رفتیم خانم و رسوندم خانـه و گفتن وایسا کتابام و وردارم و ورداشتن و رسوندمشون و اخر سر تک تک انگشتانشون و گزاشتن رو لبم و بوسیدم و گفتن ساعت 5 منتظرتم و رفتن و من از اون موقع ی اربابم هستم و قرار هست با هم ازدواج کنیم و غیر از این رابطه عاشق هم هستیم.
چطور بود؟
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
This entry was posted on مارس 2, 2008 at 11:55 ق.ظ. and is filed under Uncategorized. You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0 feed. You can leave a response, or trackback from your own site.
: برده توالت زن دایی شدم ، برده توالت زن دایی شدم[داستان ( نرگس) | عاشقان بردگی به منظور خدای خود یعنی ... برده توالت زن دایی شدم]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 04 Jul 2018 15:23:00 +0000